Atonement
کیفر
مِی 14, 2009انتظارات من از دانشجوي اميركبير
آوریل 13, 2009دموكراسي
مارس 27, 2009چند راهي
مارس 17, 2009من و تلويزيونمون
مارس 14, 2009افراط گرايان به ظاهر روشنفكر
مارس 6, 2009مشهد الرضا
مارس 1, 2009مثل هميشه مشهد آرامش روحم رو چند برابر كرد. آرامشي كه توي حرم داشتم، مثل هميشه براي خودم هم عجيب بود. مثل هميشه فكرم از خيلي چيزها آزاد شد و درگير خيلي چيزهاي ديگه
طبق برخي آمارها توي اين چند روزي كه مشهد بودم، 15 ميليون نفر زائر توي مشهد بودن. يعني با جمعيت خود مشهد، حدود 20 ميليون نفر، يعني بيش از 25 درصد مردم ايران. اما من همچنان احساس كردم كه امام رضا غريبتر از هر زمان ديگري شده! مثل آدمي كه از شهر خودش پاشه بياد تهران و بين 10 ميليون آدم غريب بيافته. حالا چرا اينو مي گم؟
من معيارم براي غربت، نزديكي فكره. احساس كردم از اين همه آدم، تعداد افرادي كه واقعا از نظر فكري به امام نزديك باشند، خيلي كم و انگشت شمارند. كساني كه متوجه باشن كه اينجا كجاست و امام كي بوده. كساني كه متوجه باشند كه اين امام براي چي اين همه سختي توي زندگي تحمل كرد. باز دليلم واسه اين حرف چيه؟
نمي گم گريه براي اهل بيت بده، نه، اتفاقا مي گم خوبه. اما درك نكردم چطور ممكنه كسي به اين درجه از رقت قلب برسه كه براي اهل بيت زار بزنه، اما با آرنج آدماي ديگه رو بزنه كنار تا بره جلوتر!! درك نكردم چطور ممكنه آدمي 1000 كيلومتر راه بياد و برسه به حرم و حالا به خاطر اون نيم متر آخر، از روي سر و كله مردم رد بشه. درك نكردم چطور ممكنه كسي مقام اين امام رو درك كنه، اما بعدش بياد و در برابر هر ظلمي ساكت بمونه و لب باز نكنه. و خيلي چيزهاي ديگه كه درك نكردم و فكر مي كنم دليل اصليش عدم فكر درست افراد باشه
اما چيزهاي زيادي هم بود كه درك كردم. درك كردم كه خيلي جاهلم (جالبه، 2 سال پيش فكر مي كردم خيلي چيزها در مورد خيلي مسائل مي دونم، پارسال حس كردم خيلي چيزها در مورد بعضي مسائل مي دونم، امسال حس مي كنم چيزهاي كمي در مورد مسائل كمي مي دونم، سال ديگه… خدا داند!) درك كردم كه اين رسم زندگي نيست، درك كردم كه بعضي هاي ديگه هم مثل من خيلي جاهلند و بعضي ها خيلي بيشتر از من مي دونند. فكر كنم همين ها كافي بود. مي ارزيد به تحمل رنج سفر
كاملا بي طرفانه
فوریه 21, 2009راستش خودم هم نمي دونم، شايد اصلا حق با من نيست! بهره برداري از قدرت توي همه ي دنيا يه چيز جا افتاده است. نمونه اش اينكه تقريبا هميشه و در همه جاي دنيا رئيس جمهورها 8 سال تو قدرت مي مونند، نه 4 سال. اما راستش اين بار انگار قضيه يه مقدار كمي داره به بي جنبگي ربط پيدا مي كنه!!چرا؟ مي گم الان
روزنامه كارگزاران به دليل چاپ اعلاميه دفتر تحكيم وحدت تعطيل مي شه (اصلا فعلا هيچ كاري به خوب و بد بودن دفتر تحكيم و آدم هاش ندارم، چون در حالي كه بعضي حرفاشون به نظرم خوبه، بعضي ديگش باعث مي شه مغزم سوت بكشه!) از اون طرف سايت ياري نيوز، تنها سايت رسمي طرفداران خاتمي فيلتر مي شه و بعد دوباره توي بعضي آي اس پي ها باز مي شه و كلي مساله ي ديگه. توجه كنيد كه روزنامه كارگزاران فقط حرفهاي يك ارگان ديگه (و نه حرفهاي خودش) رو در مورد يك مساله چاپ كرده بود. حالا توجه كنيد
روزنامه كيهان، 25 بهمن 1387: بعضی از جریانات سیاسی اساسا به قصد در اختیار گرفتن قوه مجریه یا مقننه و یا حتی هر دو وارد انتخابات نمی شوند. بعضی از آنان تحلیل کرده اند که هدف ما تغییر روند نظام و دگرگون کردن ماهیت آن است و لذا نمی توان دربازی نظام مشارکت کرد و در عین حال از الزامات حضور در مناصب آن پرهیز نمود. بر این اساس به نظر می آید هدف آنان از هل دادن یک کاندیدای خاص- که به هرحال با نظام چالش دارد- تلاش برای تصرف قوه مجریه نباشد- یعنی ممکن است آن را در شرایط فعلی شدنی ندانند و یا مفید ندانند- در واقع این دسته از گروههای سیاسی درصدد هستند از اعتبار ملی و بین المللی فرد استفاده کنند و از طریق او- ولو آنکه او در آغاز راه بشدت مخالفت کند- به تخریب روند انتخابات بپردازند. سابقه بسیاری از اعضای این گروهها نشان می دهد که مصالح اسلام، انقلاب و کشور در نزد آنان جایگاهی ندارد و به همین دلیل از سوی بعضی از نهادهای مذهبی، با عنوان غیراسلامی و حتی ضداسلامی از آنها یاد شده است. بر همین اساس وجه المصالحه قراردادن شخصیت فرد از سوی آنان برای پیش بردن اهداف ضدملی کاملا شدنی می باشد. یادمان نرفته است که طیف مشارکت و مجاهدین در مجلس ششم موفق به جمع آوری 127 امضا از نمایندگان در پای ورقه ای شد که در آن منافع ملی آشکارا قربانی شده بود
روزنامه يا لثارات: خاتمی مهره سوخته آمریکاست که البته اینبار به دلیل افشا شدن پشتوانهای چون هاشمی رفسنجانی، سوختهتر شده است. از این رو منهای رسوایی اعمال حرام و سجده به پیشگاه امریکا و انگلیس و شاید؟! مورد غضب و نفرت ملت است. ملت یعنی ایرانیان وطندوست، مسلمانان مؤمن و وفادار به ولایتفقیه و دوستداران عزت و اقتدار ملی! اوباش و بیبندوبارها و مذهبستیزان و ذلتپرستان و سرمایهخواران صنفی دیگر هستند
.
.
.
ارزش خاتمی کمتر از آن است که ترور شود یا اعدام انقلابی! او باید بماند. بار دیگر ماجرای هاشمی با همه غرور تکرار شود. صفوف مسلمانان او را متاسفانه در لباس دین به عنوان دینستیز عقب برانند و طرد کنند، مانند هاشمي
اصلا بي خيال اينكه خاتمي كيه و رقباش كي هستند. مي گن بايد با هر كس با ادبيات خودش حرف زد، خاتمي همون آدميه كه امام در موردش گفت «خاتمي فرزند فاضل منه» و در دو دوره انتخابات، بيش از 42 ميليون نفر از همين مردم بهش راي دادند. همين ها كافيه براي اينكه نشه همچين حرفهايي رو در موردش زد. اما انصافا بي جنبگي و جوگيري، چيز بديه! قبول كنيد اينو از من
سلمان رشدي: يك احمق به تمام معنا
فوریه 17, 2009اما درباره ي كتاب. هميشه تصورم از كتاب آيات شيطاني، كتابي بود كه با يك سري استدلال، كه سعي در زير سوال بردن عصمت پيغمبر داره. اما برعكس، تو اين كتاب تنها چيزي كه اصلا پيدا نمي شه، يك ذره منطق و استدلاله. داستان با زندگي دو ستاره هندي، يكي ستاره سينما به نام «جبرئيل فرشته» و ديگري يك دوبلور به نام «صلاح الدين چمچاوالا» شروع مي شه. خوب، تا اينجاي داستان من خودم مشكلي نداشتم، عليرغم انتخاب هوشمندانه ي نام جبرئيل براي يك آدم فاسد! اما به هر صورت اون رو يك آدم با نام جبرئيل معرفي مي كرد، نه خود جبرئيل.
اما قسمت دوم داستان، درباره شهري به نام «جاهليه» نوشته شده كه همون مكه است. من فقط چند تا جمله از كتاب رو واستون مي نويسم. خودم هم حتي راضي به نوشتنش نيستم، اما فكر مي كنم به خيلي ها كمك كنه كه بهتر درك كنند شرايط اين كتاب رو
در روزگاران كهن، حضرت ابراهيم به اتفاق همسرش هاجر و فرزندش اسماعيل به اين دره آمده بود. ابراهيم هاجر را در اينجا، در اين بيابان بي آب و علف رها كرد. هاجر پرسيد: آيا اين اراده ي خداوند است؟ ابراهيم جواب داد: آري. و آن گاه هاجر را به حال خود رها كرد و رفت. حرامزاده! انسان از همان بادي امر خدا را وسيله توجيه كارهاي توجيه ناپذيرش قرار داده است.
(درباره پيامبر اسلام كه او را سوداگر مي خواند) گوشه نشين ما كه كوه نيز مي پيمايد و انگيزه پيامبري دارد، ماهوند ناميده خواهد شد. ماهوند مترادف با شيطان. نامي كه در قرون وسطي كودكان را از آن مي ترساندند.
اين بيكاره ي ايراني كه نامي عجيب دارد، سلمان! و در جايي ديگر سلمان و بلال را مست خطاب مي كند.
در جايي پيامبر خدا از خواب بيدار شده و خودش را بدون لباس در بستر هند جگرخوار مي يابد.
و چندين مورد ديگه
اصلا بحث هاي اعتقاديش رو فعلا بي خيال! اينكه تمام كتاب بر مبناي تناسخ نوشته شده، مهم نيست. چون به هر صورت نظرشه. اما به نظرم آدم بايد واقعا احمق باشه كه يكي از بزرگترين انبياي الهي و كسي كه تمام اديان الهي عملا به نوعي مديون او هستند رو اين چنين بي شرمانه مورد خطاب قرار بده. تازه من هيچ كدوم از بخش هايي كه جبرئيل رو يك آدم بي شعور و بدون ذره اي فكر كه گير پيغمبر افتاده و جوابي براي سوال هاش نداره رو نياوردم! يا اينكه جبرئيل در مورد اندام فلان بازيگر زن داره صحبت مي كنه و …
حالا شما بگيد. خدا وكيلي، حق دارم بهش بگم احمق يا نه؟
كنكور هم گذشت
فوریه 11, 2009به خودم اثبات كردم كه مي شه هر كاري رو با تلاش انجام داد. يعني مثلا چه كاري؟ مي گم الان
يعني مي شه 17 واحد درس برداشت (ام آي اس، تحقيق در عمليات 2، روش توليد 2 با دكتر منصور!!، حمل و نقل و طرح ريزي به همراه 2 تا كارگاه) كه همه شون هم پروژه داشتند (اونم چه پروژه هايي!! فكر كنم همه داستان پروژه حمل و نقل رو بدونند. تحقيق و ام آي اس هم كه جاي خود دارند) و با معدل بالاي 17 ترم رو تموم كرد و در عين حال در تمام طول ترم سر كار هم رفت و از همه مهم تر اينكه كنكور هم داد!!!! جالبه، خودم هم باورم نمي شه همچين كاري رو تونستم انجام بدم. اما شده واقعا. تازه وقتي دقيق تر بررسي كردم، ديدم تو اين مدت حداقل شش-هفت تا فيلم ديدم و ده-پونزده تا هم بلاگ 360 نوشتم. اين يعني اينكه زندگي رو كاملا تعطيل نكردم و همچنان يه موجود زنده به شمار مي اومدم. باور كنيد گرچه جسما خسته ام، اما همين فكر سرشارم كرده از انرژي. دنبال يه كار خوب مي گردم كه از اين شور نيافتم، كه البته فكر مي كنم پيداش هم كردم.
اين رو ننوشتم كه بگم كارم درسته! نه، اصلا هدفم اين نبود. مي خواستم يه بايگاني خوب داشته باشم كه بعدا فراموش نكنم كه تونستم اين كارو انجام بدم. چون احتمالا خودم هم بعدا باورش نمي كنم