Archive for نوامبر 2008

ازدواج و طلاق- دو نسل متفاوت

نوامبر 26, 2008
چند روز پيش با يه جمعي نشسته بوديم و صحبت مي كرديم كه بحث رسيد به طلاق و زندگي خانوادگي تو ايران و ساير نقاط جهان. بگذريم از اينكه چي گفتيم و چي شنيديم، مهمترين نكته اي كه نظرم رو جلب كرد، اين بود كه همه متفق القول مي گفتند كه قديم ها طلاق كمتر بود و زندگي ها پايدارتر. خود من به شخصه اين حرف رو قبول دارم؛ اصلا مگه مي شه آمارهاي رسمي رو رد كرد؟ اما آيا اين دليل بر بهتر بودن بنيان خانواده ها در قديم مي شه؟ من به شدت مخالفم! با جديت مي گم نه
چيزي كه قديم تر ها اتفاق مي افتاد (در اكثر اوقات) يك تراژدي براي زن بود! زن بايد گوشه خونه به آشپزي و بچه داري مي پرداخت و اصلا متوجه نمي شد زندگي چيه و اجتماع يعني چي و به قول دوستان كاملا آفتاب مهتاب نديده باقي مي موند!!! با هر اخلاقي كه شوهرش داشت (كتك زدن، زن دوم داشتن و …) مي سوخت و مي ساخت و بعد از هر دعواي زن و شوهري با يه استكان چاي قند پهلو مي اومد پيش شوهرش و ازش عذرخواهي مي كرد؛ فارغ از اينكه مقصر كي بوده! چرا؟ چون بايد با لباس سفيد از خونه شوهر مي اومد بيرون!! من معتقدم اين ظالمانه است
خوب مشخصا در يك چنين زندگي هايي طلاق اصلا معني نمي ده. اصلا مگه مي شه بهش فكر كرد؟! تو همچين زندگي هايي بايد سوخت و ساخت تا زندگي تموم بشه و بميريم و ان شاء الله در جهان آخرت خوشبخت بشيم!! مشخصا در يك اجتماعي با اين ساختار، ميزان طلاق به شدت پايين مي آد و حتي به صفر ميل مي كنه
به شخصه كاملا معتقدم كه پايداري زندگي خانواده خيلي چيز مفيد و مهميه، اما نه به قيمت نابودي يك طرف و راحتي و قدرت بلامنازع طرف ديگه. مگه هدف فقط اينه كه دو نفر آدم تا آخر زندگي زير يه سقف زندگي كنند؟ هدف تكامل انسانه، هدف زندگي سالمه، هدف تامين روحي و جسمي آدم هاست؛ اون هم نه فقط يكي از آدم ها، بلكه هر دو طرف يك ازدواج
 
اميدوارم روزي برسه كه ما معضل طلاق نداشته باشيم و همه زندگي ها با رضايت طرفين خوب و راحت ادامه پيدا كنه. آمين

Monochrome (Yann Tiersen)

نوامبر 20, 2008
Anyway, i can try anything it’s the same circle that leads to nowhere and i’m tired now.

anyway, i’ve lost my face, my dignity, my look, all of these things are gone and i’m tired now.

but don’t be scared, i found a good job and i go to work every day on my old bicycle you loved.

i’m pilling up some unread books under my bed and i really think i’ll never read again.

no concentration, just a white disorder everywhere around me, you know i’m so tired now.

but don’t worry i often go to dinners and parties with some old friends who care for me, take me back home and stay.

mochrome floors, monochrome walls, only abscence near me, nothing but silence around me.

monochrome flat, monochrome life, only abscence near me, nothing but silence around me.

sometimes i search an event or something to remember, but i’ve really got nothing in mind.

sometimes i open the windows and listen people walking in the down streets. there is a life out there.

but don’t be scared, i found a good job and i go to work every day on my old bicycle you loved.

anyway, i can try anything it’s the same circle that leads to nowhere and i’m tired now.

anyway, i’ve lost my face, my dignity, my look, all of these things are gone and i’m tired now.

but don’t worry i often go to dinners and parties with some old friends who care for me, take me back home and stay

mochrome floors, monochrome walls, only abscence near me, nothing but silence around me.

monochrome flat, monochrome life, only abscence near me, nothing but silence around me.

 

روزنامه دنياي اقتصاد- شنبه 25 آبان 1387

نوامبر 15, 2008
اين مطلب رو آقاي غلامرضا سلامي تو سرمقاله ي روزنامه ي دنياي اقتصاد نوشته بود. خيلي خوشم اومد، به نظرم جواب بسيار محترمانه و خوبي به رئيس جمهور داده
 
 
رييس‌ محترم جمهوري مي‌فرمايند: ايران تنها كشوري است كه مي‌تواند الگوهاي جديد اقتصادي به جهان ارائه دهد
اين گفته رييس‌جمهور در صوت تحقق مي‌تواند براي هر ايراني موجبات افتخار را فراهم آورد. بديهي است بسياري از كشورهاي جهان نيز كه به قول رييس محترم جمهوري از 70-60 سال عملكرد نظام سلطه خسته شده‌اند، از يك الگوي اقتصادي موفق استقبال خواهند كرد. ولي آيا خود ما قادر بوده‌ايم كه يك الگوي موفق اقتصادي را در كشورمان مستقر سازيم؟ پاسخ اين سوال از نظر دولت نهم حتما مثبت است، ولي متاسفانه آمار و ارقام و شاخص‌هاي اقتصادي و توسعه‌اي چيز ديگري را نشان مي‌دهد. براي نمونه چند رقم و شاخص منتشر شده توسط نهادهاي معتبر بين‌المللي، ارائه مي‌شود تا مشخص گردد كه آيا وضعيت اقتصادي فعلي ايران مي‌تواند به عنوان الگو در سطح جهاني مطرح شود يا خير؟
جمعيت ايران تقريبا يك‌درصد جمعيت جهان است و وسعت آن بيش از آن، ولي با توجه به نعمات خدادادي طبيعي و منابع انساني توانمند، توليد ناخالص داخلي ايران با احتساب نفت و فرآورده‌هاي نفتي، فقط حدود نيم‌درصد توليد ناخالص جهاني مي‌باشد
صادرات غيرنفتي ايران در سال 1386 كمتر از يك‌دهم درصد از كل صادرات كشورهاي جهان است، اين درصد در مورد كل صادرات ايران كمتر از 6 دهم درصد مي‌باشد

تراز منفي بازرگاني (غيرنفتي) كشور از ابتداي برنامه سوم (1379) تا سال 1386 حدودا 4 برابر شده است (از حدود 11ميليارد دلار به حدود 41ميليارد دلار
وابستگي بودجه كشور به نفت حدود 90 دلار براي هر بشكه است، يعني اگر قيمت صادراتي نفت از بشكه‌اي 90 دلار كمتر شود، كسري بودجه دولت كه تاكنون از محل حساب ذخيره ارزي تامين مي‌شد، محلي براي تامين ندارد و به ناچار بايد از محل استقراض از بانك مركزي، يعني چاپ اسكناس (و اين بار بدون پشتوانه) جبران گردد
روند رو به رشد نرخ تورم و نرخ‌هاي 26درصدي با نفت بالاي 100 دلار مي‌تواند نرخ‌هاي بالاتر با نفت 60 دلاري به دنبال داشته باشد
ايران جزو معدود كشورهايي است كه در حال حاضر نرخ تورم بالاي 20درصد و نرخ بيكاري بالاي 10درصد را تجربه مي‌كند
رتبه ايران از نظر شاخص آزادي اقتصادي در بين 157 كشور مورد بررسي در سال 2008، 151 و در بين 17 كشور خاورميانه و شمال آفريقا 16 مي‌باشد؛ همچنين رتبه ايران از نظر سهولت كسب و كار در 141 بين 180 كشور 135 است و بالاخره از نظر ميزان فساد و سلامت اقتصاد در بين 180 كشور رتبه ايران بوده است. نكته نگران‌كننده‌تر آن است كه رتبه فساد سلامت اقتصادي ايران طي 5 سال 54 پله سقوط كرده است
سهم ايران از كل سرمايه‌ گذاري‌هاي 9/1تريليون دلاري خارجي در جهان در سال 2007 فقط 4 صدم درصد است و سهم ايران از توريسم يك تريليون دلاري كمتر از آن مي‌باشد
صنايع كشور روزبه‌روز توان رقابتي خود را در مقابل محصولات وارداتي از دست داده و خطر ورشكستگي بسياري از آنها را تهديد مي‌كند
ارقام و آمار و شاخص‌هايي از اين دست نمايانگر مدل موفق اقتصادي مورد نظر مقام معظم رهبري نيست، ولي توان بالقوه كشور به اندازه‌اي بالا است كه اگر درست و بر مبناي معيارهاي اقتصادي رقابتي و براساس تعاملات سازنده با دنياي خارج اداره شود، مي‌توان به اهداف سند چشم‌انداز 1404دست يافت و آنگاه الگويي ارائه كرد كه مورد پذيرش دوست و دشمن باشد. لزومي ندارد كه از زمين خوردن ديگران شادمان شويم يا گريه كنيم، لزومي ندارد براي نابساماني اقتصادي كشور اشك بريزيم، ولي ضروري است تا به خود آييم و بيش از اين واقعيات اقتصادي كشور و اقتصاد جهاني را ناديده نگيريم تا بتوانيم تهديدهاي به وجود آمده در اثر بحران مالي بين‌المللي را تبديل به فرصت كنيم.

 

كنكور

نوامبر 13, 2008

اتفاقات اين چند روز اخير، خيلي خاطرات تلخ و شيرين رو برام زنده كرد. اين دست به يقه شدن مجدد من با كنكور!!!! منو ياد جووني هام انداخته. ياد تلاش هاي فراوان براي شكست كنكور شكست ناپذير، ياد شنيدن داستان تكراري «نمي شه!!» تو اين داستان كنكور، مهمتر از سختي خود كنكور، يه چيزي برام جالبه و اونم صداييه كه از دور و اطراف مدام مي شنوم كه مي گه : ‹عجب احمقيه!!› اين صدا برام آشناست
دوم دبيرستان وقتي به همه گفتم كه هدفم رتبه زير 1000 تو كنكوره، اين صدا رو شنيدم. سال پيش دانشگاهي وقتي معلم زبانمون با دلسوزي فراوان از اتفاقي كه واسم افتاده بود صحبت مي كرد و نگران سرنوشت تحصيلي من بود، باز اين صدا رو شنيدم. اون زماني كه همه كنكوري ها تير ماه شروع كرده بودند و من تازه اول مهر روي كتابمو باز كردم، دوباره اين صدا به گوشم خورد. وقتي كه كاري رو قبول كردم كه آدماي بزرگتر از من (البته از نظر سني و تحصيلي!!) جرات قبول كردنش رو نداشتن، باز هم اين صداي آشنا رو شنيدم
اون كساني كه داستان زندگي منو مي دونند، مطمئنا مي دونند كه سال كنكور چه بلاهايي سر من اومد كه باعث شد معدل پيش دانشگاهي من 14 باشه و يه سال با رتبه 24224 پشت كنكور بمونم. اونم با احتساب اينكه تمام معلما با دونستن شرايط زندگي من تو اون سال، 5 نمره خودشون رو به طور كامل بهم دادن
اون زمان هر كسي متوجه مي شد كه من هيچ چيزي از نظريه اعداد نمي دونم (حتي در اين سطح كه نمي دونم موضوع اين مبحث چيه!!) فيزيك رو اصلا بلد نيستم و هندسه هم از اول بلد نبودم و عربي هم كه اصلا بدم مياد و … با شنيدن هدف گذاري من براي رتبه 600 منقلب مي شد!! ريشخند رو توي چشماي طرفم حس مي كردم
حالا اون روزگار گذشته و معلوم شده كه كي احمق بود. ان شاء الله اين بار هم مشخص مي شه. مطمئن باشيد كه گذر زمان ثابت خواهد كرد

باز در لباس كبوتر

نوامبر 6, 2008

تيتر اول روزنامه كيهان، پنجشنبه 16 آبان ماه 1387: آن باز در لباس كبوتر آمد
چرا ما فكر مي كنيم اوباما يه «باز شكاري»ه؟ چرا بعضي ديگه فكر مي كنيم اوباما يه «كبوتر»ه؟ مگه اوباما چه فرقي با نو محافظه كاراني مثل جورج بوش داره؟ اوباما اتفاق جديدي در صحنه سياست خارجي آمريكا نيست. حداقل در مورد سياستش در مورد ايران، اين موضوع به نظرم كاملا واضحه. همين چند روز پيش يه سخنراني كوتاه از اوباما تو تلويزيون خودمون پخش شد

«I will use all my power to stop Iran from obtaining nuclear weapon, All my power, All my power»

همه مي دونيم منظور از حرفاي بالا چيه، به نظرم نيازي به تفسيرش نيست. اوباما تنها فرقي كه با بوش داره، در اينه كه ترجيحش به جنگ نيست. وگرنه توي آمريكا اجماع بر سر مقابله با برنامه اتمي ايران وسياست آمريكا در موردش وجود داره
مشكل ما با آمريكا يه جاي ديگه است كه الان كاري به اون بحث ندارم. اما اميدوارم حرفام از بيخ و بن اشتباه باشه و اوباما مصداق بارز «او با ما»ست باشه (او با ماست!!) و بتونه اوضاع جهاني رو در مورد ايران تغيير بده