Archive for فوریه 2009

كاملا بي طرفانه

فوریه 21, 2009
خدا مي دونه كه اين بار بدون كوچكترين طرفداري از كسي دارم مي نويسم. فكر كنم از حرفام واضح باشه.
راستش خودم هم نمي دونم، شايد اصلا حق با من نيست! بهره برداري از قدرت توي همه ي دنيا يه چيز جا افتاده است. نمونه اش اينكه تقريبا هميشه و در همه جاي دنيا رئيس جمهورها 8 سال تو قدرت مي مونند، نه 4 سال. اما راستش اين بار انگار قضيه يه مقدار كمي داره به بي جنبگي ربط پيدا مي كنه!!چرا؟ مي گم الان

روزنامه كارگزاران به دليل چاپ اعلاميه دفتر تحكيم وحدت تعطيل مي شه (اصلا فعلا هيچ كاري به خوب و بد بودن دفتر تحكيم و آدم هاش ندارم، چون در حالي كه بعضي حرفاشون به نظرم خوبه، بعضي ديگش باعث مي شه مغزم سوت بكشه!) از اون طرف سايت ياري نيوز، تنها سايت رسمي طرفداران خاتمي فيلتر مي شه و بعد دوباره توي بعضي آي اس پي ها باز مي شه و كلي مساله ي ديگه. توجه كنيد كه روزنامه كارگزاران فقط حرفهاي يك ارگان ديگه (و نه حرفهاي خودش) رو در مورد يك مساله چاپ كرده بود. حالا توجه كنيد

روزنامه كيهان، 25 بهمن 1387: بعضی از جریانات سیاسی اساسا به قصد در اختیار گرفتن قوه مجریه یا مقننه و یا حتی هر دو وارد انتخابات نمی شوند. بعضی از آنان تحلیل کرده اند که هدف ما تغییر روند نظام و دگرگون کردن ماهیت آن است و لذا نمی توان دربازی نظام مشارکت کرد و در عین حال از الزامات حضور در مناصب آن پرهیز نمود. بر این اساس به نظر می آید هدف آنان از هل دادن یک کاندیدای خاص- که به هرحال با نظام چالش دارد- تلاش برای تصرف قوه مجریه نباشد- یعنی ممکن است آن را در شرایط فعلی شدنی ندانند و یا مفید ندانند- در واقع این دسته از گروههای سیاسی درصدد هستند از اعتبار ملی و بین المللی فرد استفاده کنند و از طریق او- ولو آنکه او در آغاز راه بشدت مخالفت کند- به تخریب روند انتخابات بپردازند. سابقه بسیاری از اعضای این گروهها نشان می دهد که مصالح اسلام، انقلاب و کشور در نزد آنان جایگاهی ندارد و به همین دلیل از سوی بعضی از نهادهای مذهبی، با عنوان غیراسلامی و حتی ضداسلامی از آنها یاد شده است. بر همین اساس وجه المصالحه قراردادن شخصیت فرد از سوی آنان برای پیش بردن اهداف ضدملی کاملا شدنی می باشد. یادمان نرفته است که طیف مشارکت و مجاهدین در مجلس ششم موفق به جمع آوری 127 امضا از نمایندگان در پای ورقه ای شد که در آن منافع ملی آشکارا قربانی شده بود

روزنامه يا لثارات: خاتمی مهره سوخته آمریکاست که البته این‌بار به دلیل افشا شدن پشتوانه‌ای چون هاشمی رفسنجانی، سوخته‌تر شده است. از این رو منهای رسوایی اعمال حرام و سجده به پیشگاه امریکا و انگلیس و شاید؟! مورد غضب و نفرت ملت است. ملت یعنی ایرانیان وطن‌دوست، مسلمانان مؤمن و وفادار به ولایت‌فقیه و دوست‌داران عزت و اقتدار ملی! اوباش و بی‌بندوبارها و مذهب‌ستیزان و ذلت‌پرستان و سرمایه‌خواران صنفی دیگر هستند
.
.
.
ارزش خاتمی کمتر از آن است که ترور شود یا اعدام انقلابی! او باید بماند. بار دیگر ماجرای هاشمی با همه‌ غرور تکرار شود. صفوف مسلمانان او را متاسفانه در لباس دین به عنوان دین‌ستیز عقب برانند و طرد کنند، مانند هاشمي

اصلا بي خيال اينكه خاتمي كيه و رقباش كي هستند. مي گن بايد با هر كس با ادبيات خودش حرف زد، خاتمي همون آدميه كه امام در موردش گفت «خاتمي فرزند فاضل منه» و در دو دوره انتخابات، بيش از 42 ميليون نفر از همين مردم بهش راي دادند. همين ها كافيه براي اينكه نشه همچين حرفهايي رو در موردش زد. اما انصافا بي جنبگي و جوگيري، چيز بديه! قبول كنيد اينو از من

سلمان رشدي: يك احمق به تمام معنا

فوریه 17, 2009
چند روزي مي شه كه يك فعاليت به فعاليتهاي روزانه ام اضافه شده: فحش دادن به سلمان رشدي!! دوستان توي 360 و فيس بوك ديدن كه چقدر از اين آدم بدم اومده. آقا شاهين گل درخواست كرد كه يه مقدار از كتابش رو بنويسم تا جماعت متوجه بشن چي گفتهاما قبل از آوردن بخش هاي كتاب، بايد بگم كه دارم فكر مي كنم كه شايد كار من اشتباهه. خوب كه فكر مي كنم، مي بينم اين آدم بيشتر نيازمند ترحمه تا كوبيدن. اين آدم يه مجموعه است از عقده هاي دروني كه احتمالا هيچ راهي جز فحاشي واسه تخليه اش پيدا نكرده. مثل يه بچه كه از دست اطرافيانش دلش پره و هر چي دلش مي خواد به همه مي گه.

اما درباره ي كتاب. هميشه تصورم از كتاب آيات شيطاني، كتابي بود كه با يك سري استدلال، كه سعي در زير سوال بردن عصمت پيغمبر داره. اما برعكس، تو اين كتاب تنها چيزي كه اصلا پيدا نمي شه، يك ذره منطق و استدلاله. داستان با زندگي دو ستاره هندي، يكي ستاره سينما به نام «جبرئيل فرشته» و ديگري يك دوبلور به نام «صلاح الدين چمچاوالا» شروع مي شه. خوب، تا اينجاي داستان من خودم مشكلي نداشتم، عليرغم انتخاب هوشمندانه ي نام جبرئيل براي يك آدم فاسد! اما به هر صورت اون رو يك آدم با نام جبرئيل معرفي مي كرد، نه خود جبرئيل.

اما قسمت دوم داستان، درباره شهري به نام «جاهليه» نوشته شده كه همون مكه است. من فقط چند تا جمله از كتاب رو واستون مي نويسم. خودم هم حتي راضي به نوشتنش نيستم، اما فكر مي كنم به خيلي ها كمك كنه كه بهتر درك كنند شرايط اين كتاب رو

در روزگاران كهن، حضرت ابراهيم به اتفاق همسرش هاجر و فرزندش اسماعيل به اين دره آمده بود. ابراهيم هاجر را در اينجا، در اين بيابان بي آب و علف رها كرد. هاجر پرسيد: آيا اين اراده ي خداوند است؟ ابراهيم جواب داد: آري. و آن گاه هاجر را به حال خود رها كرد و رفت. حرامزاده! انسان از همان بادي امر خدا را وسيله توجيه كارهاي توجيه ناپذيرش قرار داده است.

(درباره پيامبر اسلام كه او را سوداگر مي خواند) گوشه نشين ما كه كوه نيز مي پيمايد و انگيزه پيامبري دارد، ماهوند ناميده خواهد شد. ماهوند مترادف با شيطان. نامي كه در قرون وسطي كودكان را از آن مي ترساندند.

اين بيكاره ي ايراني كه نامي عجيب دارد، سلمان! و در جايي ديگر سلمان و بلال را مست خطاب مي كند.

در جايي پيامبر خدا از خواب بيدار شده و خودش را بدون لباس در بستر هند جگرخوار مي يابد.

و چندين مورد ديگه

اصلا بحث هاي اعتقاديش رو فعلا بي خيال! اينكه تمام كتاب بر مبناي تناسخ نوشته شده، مهم نيست. چون به هر صورت نظرشه. اما به نظرم آدم بايد واقعا احمق باشه كه يكي از بزرگترين انبياي الهي و كسي كه تمام اديان الهي عملا به نوعي مديون او هستند رو اين چنين بي شرمانه مورد خطاب قرار بده. تازه من هيچ كدوم از بخش هايي كه جبرئيل رو يك آدم بي شعور و بدون ذره اي فكر كه گير پيغمبر افتاده و جوابي براي سوال هاش نداره رو نياوردم! يا اينكه جبرئيل در مورد اندام فلان بازيگر زن داره صحبت مي كنه و …

حالا شما بگيد. خدا وكيلي، حق دارم بهش بگم احمق يا نه؟

كنكور هم گذشت

فوریه 11, 2009
كنكور رو هم دادم. بي خيال نتيجش! هر چي مي خواد بشه بذار بشه. بدجور با خودم حال كردم اين ترم!!!

به خودم اثبات كردم كه مي شه هر كاري رو با تلاش انجام داد. يعني مثلا چه كاري؟ مي گم الان

يعني مي شه 17 واحد درس برداشت (ام آي اس، تحقيق در عمليات 2، روش توليد 2 با دكتر منصور!!، حمل و نقل و طرح ريزي به همراه 2 تا كارگاه) كه همه شون هم پروژه داشتند (اونم چه پروژه هايي!! فكر كنم همه داستان پروژه حمل و نقل رو بدونند. تحقيق و ام آي اس هم كه جاي خود دارند) و با معدل بالاي 17 ترم رو تموم كرد و در عين حال در تمام طول ترم سر كار هم رفت و از همه مهم تر اينكه كنكور هم داد!!!! جالبه، خودم هم باورم نمي شه همچين كاري رو تونستم انجام بدم. اما شده واقعا. تازه وقتي دقيق تر بررسي كردم، ديدم تو اين مدت حداقل شش-هفت تا فيلم ديدم و ده-پونزده تا هم بلاگ 360 نوشتم. اين يعني اينكه زندگي رو كاملا تعطيل نكردم و همچنان يه موجود زنده به شمار مي اومدم. باور كنيد گرچه جسما خسته ام، اما همين فكر سرشارم كرده از انرژي. دنبال يه كار خوب مي گردم كه از اين شور نيافتم، كه البته فكر مي كنم پيداش هم كردم.

اين رو ننوشتم كه بگم كارم درسته! نه، اصلا هدفم اين نبود. مي خواستم يه بايگاني خوب داشته باشم كه بعدا فراموش نكنم كه تونستم اين كارو انجام بدم. چون احتمالا خودم هم بعدا باورش نمي كنم

تفاوت هاي خاتمي و احمدي نژاد

فوریه 8, 2009

بالاخره خاتمي رسما كانديداي انتخابات رياست جمهوري شد. خبر كاملش اينجاست

http://www.kalemeh.ir/pages/3450.php

به شخصه همين جا طرفداري كامل خودم رو از اين متفكر عزيز مملكت اعلام مي كنم. اما بعضي ها گفته بودن مگه خاتمي توي 8 سالي كه بود چي كار كرد؟ نمي دونم، شايد حق با شماست. من كارهايي كه به ذهنم رسيد رو ليست مي كنم (اين ليست كاملا معموليه و كار زيادي روش نكردم. شايد با فكر بيشتر بشه چندين مورد ديگه هم پيدا كرد) البته همين جا مي گم كه من با بعضي كارهاي خاتمي هم مشكل دارم و اصلا اينطور نيست كه طرفداري بدون فكر اين آدم رو بكنم. اما خوب، فكر مي كنم هر آدم عاقلي بايد بهترين گزينه موجود رو انتخاب بكنه. حالا يه سري مقايسه رو ببينيد:

1- خاتمي تصوير دنيا رو از مردم ايران از «بدون دخترم هرگز»، گروگان گير، تروريست (حادثه آميا و …) و … تبديل كرد به گفتگو كننده و با فرهنگ. الان كه همه جاي دنيا ما رو تحريم كرده و ياهو و گوگل و بقيه هم بعد از اچ-پي توي صف قرار دارند و … فكر كنم اين موضوع نمودش بيشتر باشه

2- خاتمي ريسك سرمايه گذاري توي ايران رو در مدت حضورش به شدت پايين آورد. در حالي كه ايران الان از نظر ريسك سرمايه گذاري خارجي تقريبا و بعد از عراق و افغانستان و … تو دنيا آخره! كساني كه يه مقدار اقتصاد بدونند، متوجه مي شن كه اين كار يعني چي. اين يعني به تدريج، تعطيلي صنعت نفت، رشد بيكاري و خيلي چيزاي ديگه

3- بعضي ها مي گن خاتمي اقتصاد بلد نبود و بلد نبود كار كنه. من قبول ندارم. نتايج كارهاي افراد رو با نتايجش سنجيد، نه بر اساس حرف و ادعا. تا زمان خاتمي، اقتصاد ما توي يه سطح ثابتي قرار داشت كه نه تورم غير منتظره داشتيم و نه رشد بي سابقه نقدينگي و … اين يعني كار درست. كشوري مثل ايران توي اين شرايط نياز به ثبات داره، نه تغييرات راديكالي. تنها فرق خاتمي با احمدي نژاد در عوامفريبي اين رئيس جمهور محترمه! كه بر مي گرده توي تلويزيون آمارها رو بدون حذف عامل تورم اعلام مي كنه و بعد ادعا مي كنه فلان چيز توليدش از اينقدر ميليارد دلار رسيده به اينقدر! يا هر روز توي تلويزيون اعلام مي كنه كه در دولت نهم فلان كرديم و بهمان كرديم

4- به اطلاع دوستان برسونم كه طبق پيش بيني هاي بزرگان اقتصاد، سال آينده ركود تورمي خواهيم داشت! توجه كنيد به كلمه: ركود تورمي. ما سال گذشته رونق تورمي داشتيم، يعني به خاطر كاهش بهره بانكي و برخي مسائل ديگه، تقاضاي پول زياد شد و به تبع اون، با افزايش تقاضا، افزايش عرضه ايجاد شد و توليد ناخالص داخلي زياد شد و اينها منجر به تورم شد (همون نمودارهاي عرضه و تقاضاي ساده خودمون) اما سال آينده به دليل سياستهاي انقباضي 15-16 ماه اخير و به دليل انجام نشدن سرمايه گذاري لازم توي بخش صنعت، ما اين بار با كاهش عرضه روبرو خواهيم بود كه باز منجر به افزايش سطح قيمت ها مي شه. جالبه، نه؟! همه چيز رو خلاصه بايد تجربه كنيم. اما برگرديم سر حرف خودمون. تو كدوم سال از 8 سال رياست جمهوري محمد خاتمي همچين چيزايي ديديم؟ كجا ما تورم 30 درصد داشتيم آخه؟! تازه توجه داشته باشيد كه واردات، جلوي تورم رو مي گيره و تو اين دو سال به دليل قيمت سرسام آور نفت، واردات كشور به شدت زياد بوده

5- همين هايي كه گفتم رو اضافه كنيد به وضع فرهنگ اين كشور. به وضع روزنامه هاي اين كشور كه هر چيزي مي گن، يكيشون بسته مي شه. آقاي وزير محترم فرهنگ و ارشاد برگشته گفته اگه قرار بود هر فيلمي كه تو جشنواره مياد اكران بشه، پس ما اينجا چي كاره ايم!!! (بعد از فيلم سنتوري) اينم تصور يه وزير اين مملكت از وظيفه اش!! يا فلان وزير محترم مي گه سرعت اينترنت 56 كاملا كفايت مي كنه

6- دولتي كه توي كمتر از 4 سال، 2 بار رئيس بانك مركزي عوض كرده، 1 وزير و 1 سرپرست وزارت اقتصاد، و تعداد قابل توجهي وزير و معاون و مسئول ديگه، چه انتظاري ازش مي ره جز اينهايي كه گفتم؟! تازه از من نشنيده بگيريد كه وزير محترم بهداشت در يك جمع خصوصي برگشته گفته من اعتقادي به برنامه ريزي استراتژيك ندارم!! اين يعني آخر دولت

7- حرف واسه گفتن زياده. من معتقدم بايد همت كرد بر عليه ناداني در مملكت. همت كرد بر عليه «مديريت روزمره». همت كرد بر عليه آدمي كه به خاطر مخالفت درست شوراي پول و اعتبار با حرفش، شورا رو تهديد به انحلال كرد (اطلاع ندارم كه منحل شد يا نه، اما تهديدش رو خبر دارم كه البته كارساز هم بود) بر عليه آدمي كه كلا برنامه سرش نمي شه و شب تصميم مي گيره و صبح انجامش مي ده

دكتر قاليباف حرف بسيار قشنگي زده بود كه چند روز پيش شنيدم : «دانايان كم كار و نادانان پر كار، هيچ كدام راه به جايي نمي برند» معتقدم ما اگر خيلي دانا نباشيم، نادان هم نيستيم. بياييد حداقل داناي كم كار نباشيم. والسلام

فرار مغزها

فوریه 3, 2009

نمي خوام بگم آسمون دنيا همه جا همين رنگه، چون ديگه واقعا نهايت كليشه است
نمي خوام بگم بياييد ميهن پرست باشيم و به خاطر وطنمون بمونيم و بسازيمش، چون خيلي ها با اين حرف مخالفند
نمي خوام بگم اينجا بهترين وطن دنياست، چون معتقدم نيست
نمي خوام بگم اونجا غربته، چون ممكنه شما اونقدري كه من با اين موضوع مشكل دارم، واستون سخت نباشه تحملش
نمي خوام بگم دوري شما از خانواده تون واسه اونها سخته، چون ممكنه بگيد به من چه!! من كه نمي تونم از زندگيم بمونم
و هزار تا حرف ديگه رو نمي خوام بزنم. اصلا نيومدم اينجا كه بگو تو اين كشور بمونيد. فقط و فقط حرفم اينه، خواهش مي كنم خوب گوش كن و بهش فكر كن:ا
تو هر كاري، ما يه سري عوامل داخلي داريم و يه سري عوامل خارجي. فكر نكنم لازم باشه توضيح بدم كه عوامل داخلي و خارجي چيه. اما به عنوان مثال، وضعيت افتضاح دانشگاه هاي اين كشور، عدم توجه به متخصصان و … يه سري عوامل خارجي در راه موفق شدن هر آدمه. فكر نكنم تا اينجاي حرفم كسي مخالفتي داشته باشه
جالبه، ما تموم كارهاي خوبمون رو به عوامل داخلي نسبت مي ديم، يعني مي گيم كه «من كنكور قبول شدم، من بازي رو بردم، من اون كشف بزرگ رو انجام دادم، من نمره ي خوب آوردم و …» اما تمام شكست ها مربوط به عوامل خارجيه. اين حرفا آشنا نيست واستون؟ «استاد فلان درس منو انداخت، زمين ليز بود تصادف كردم، مدرسه ام خوب نبود كنكور قبول نشدم، بحران جهاني شد اقتصاد ما به هم ريخت، دولت قبلي بد كار كرد بيكاري زياد شد، و …» حالا اينا چه ربطي داشت به حرفاي اولم؟ واضحه. تو اين زمينه هم ما تمام مشكلات رو داريم به گردن عوامل خارجي مي اندازيم. يعني همش مي گيم كه تو اين مملكت به ما راه نمي دن و راه پيشرفت نيست. خوب دوست گل من، برو يه جا رو پيدا كن و خودت بشو مديرش و درستش كن، چرا از زير مشكل در ميري؟ ببخشيد كه اينقدر رك گفتم!اما واقعا عقيدم راجع به كساني كه مرتب دم از فرار از مملكت و … مي زنن، همينه. آدم هايي كه يه بستر راحت و آماده مي خوان كه شروع به كار كنند. نگيد نمي شه، چون واقعا مي شه. قبول دارم كه سخته، اما اگه آسون بود كه خوب هر كسي از عهده انجامش بر مي اومد. اين امكانات در اختيار هر كسي باشه راحت كارش رو مي كنه ديگه
اگر همين الان گفتيد نمي شه و روي حرفتون هم مصمم هستيد، بدونيد آدم بزرگي نيستيد (اگر نگيم كوچك هستيد!!) چون آدم هاي بزرگ چالش هاي بزرگ انتخاب مي كنند و آدم هاي كوچك دنبال اهداف كوچك و ساده هستند. باز هم شرمنده اگر رك گفتم
ختم كلام: گرچه عوامل خارجي توي انجام هر كاري موثرند، اما عوامل داخلي موثرترند. درسته همون طور كه اولش گفتم همه جاي دنيا يك شكل نيست، اما يادمون باشه ما همه جاي دنيا همينيم كه هستيم!! اگه قراره حقير باشيم، همه جا هيمن طور مي مونيم و اگه هم قراره بزرگ ترين آدم ها باشيم، جا و مكانش خيلي مهم نيست