یادم می آد زمانی که اون اتفاق شنیع توی دانشگاه زنجان افتاد، توی 360 یک پستی نوشتم راجع به دلایل رخ دادن همچین اتفاقی. نوشتم که مشکل اصلا از آدم ها نیست. هر آدمی ممکنه توی شرایط مشابه دچار همچین خطاهایی بشه. نوشتم که مشکل از اونجایی ناشی می شه که ما به یک نفر آدم که اصلا صلاحیتش روشن نیست، اجازه می دیم در مورد صلاحیت بقیه تصمیم بگیره و اخراجشون کنه. توی هر اداره و دانشگاه و … هم چندین نفر از این یک نفر ها داریم!
این موضوع رو داشته باشید، بذارید کنار اتفاق دوشنبه شب در میدان آزادی. با دوستی از بچه های بسیج دانشجویی که صحبت می کردم، می گفت که یک نفر بوده فقط که قاطی کرده و مردم رو بسته به رگبار!! خوب که فکر کردم، دیدم اگر من هم تو اون شرایط بودم و با یه جمعیت عظیم که دارن بر علیه مسئولین محبوب من اعتراض می کنند دعوام می شد و یک اسلحه پر و حاضر آماده توی کشوی میزم داشتم، ممکن بود همین کار ازم سر بزنه! واضحه، باز هم مشکل از فرد نیست، مشکل از یک سیستم غلطه که به بسیجی اسلحه می ده!
چند تا کشور دنیا رو می شناسید که یه نیروی شبه نظامی داشته باشه که هم کار فرهنگی کنه و هم اسلحه داشته باشه؟
احتمالا الان یاد حزب الله لبنان افتادید، درسته؟! نه، اون هم این مدلی نیست. اولا لبنان سال ها درگیر جنگ داخلی بوده و بسیاری از مردمش همین طوری هم مسلح هستند! امنیت کشور ما کجا و لبنان کجا؟ توی چند سال اخیر، مدام در حال جنگ هستند. ضمن اینکه اون ها یک تشکل هستند که به دلایل مختلفی تشکیل شدند و بزرگترین افتخارشون اینه که جلوی سومین ارتش مقتدر دنیا ایستادند و شکستش دادند. حماس هم دقیقا همین طور! ضمن اینکه توی همون لبنان هم خیلی از مردم اعتراض دارند به مسلح بودن حزب الله (بگذریم از درست یا غلط بودن حرفشون)
من جای دیگه ای رو نمی شناسم! اگر شما می شناسید به من هم بگید. تا وقتی که این جور مشکلات ریشه ای که توی همه ی تیکه های کشور به چشم می خوره، وجود داره، اصلاح کشور رو به خواب هم نمی تونیم ببینیم!
Archive for the ‘اجتماعی’ Category
بسیجی دلاور!
جون 17, 2009انتظارات من از دانشجوي اميركبير
آوریل 13, 2009دموكراسي
مارس 27, 2009من و تلويزيونمون
مارس 14, 2009افراط گرايان به ظاهر روشنفكر
مارس 6, 2009سلمان رشدي: يك احمق به تمام معنا
فوریه 17, 2009اما درباره ي كتاب. هميشه تصورم از كتاب آيات شيطاني، كتابي بود كه با يك سري استدلال، كه سعي در زير سوال بردن عصمت پيغمبر داره. اما برعكس، تو اين كتاب تنها چيزي كه اصلا پيدا نمي شه، يك ذره منطق و استدلاله. داستان با زندگي دو ستاره هندي، يكي ستاره سينما به نام «جبرئيل فرشته» و ديگري يك دوبلور به نام «صلاح الدين چمچاوالا» شروع مي شه. خوب، تا اينجاي داستان من خودم مشكلي نداشتم، عليرغم انتخاب هوشمندانه ي نام جبرئيل براي يك آدم فاسد! اما به هر صورت اون رو يك آدم با نام جبرئيل معرفي مي كرد، نه خود جبرئيل.
اما قسمت دوم داستان، درباره شهري به نام «جاهليه» نوشته شده كه همون مكه است. من فقط چند تا جمله از كتاب رو واستون مي نويسم. خودم هم حتي راضي به نوشتنش نيستم، اما فكر مي كنم به خيلي ها كمك كنه كه بهتر درك كنند شرايط اين كتاب رو
در روزگاران كهن، حضرت ابراهيم به اتفاق همسرش هاجر و فرزندش اسماعيل به اين دره آمده بود. ابراهيم هاجر را در اينجا، در اين بيابان بي آب و علف رها كرد. هاجر پرسيد: آيا اين اراده ي خداوند است؟ ابراهيم جواب داد: آري. و آن گاه هاجر را به حال خود رها كرد و رفت. حرامزاده! انسان از همان بادي امر خدا را وسيله توجيه كارهاي توجيه ناپذيرش قرار داده است.
(درباره پيامبر اسلام كه او را سوداگر مي خواند) گوشه نشين ما كه كوه نيز مي پيمايد و انگيزه پيامبري دارد، ماهوند ناميده خواهد شد. ماهوند مترادف با شيطان. نامي كه در قرون وسطي كودكان را از آن مي ترساندند.
اين بيكاره ي ايراني كه نامي عجيب دارد، سلمان! و در جايي ديگر سلمان و بلال را مست خطاب مي كند.
در جايي پيامبر خدا از خواب بيدار شده و خودش را بدون لباس در بستر هند جگرخوار مي يابد.
و چندين مورد ديگه
اصلا بحث هاي اعتقاديش رو فعلا بي خيال! اينكه تمام كتاب بر مبناي تناسخ نوشته شده، مهم نيست. چون به هر صورت نظرشه. اما به نظرم آدم بايد واقعا احمق باشه كه يكي از بزرگترين انبياي الهي و كسي كه تمام اديان الهي عملا به نوعي مديون او هستند رو اين چنين بي شرمانه مورد خطاب قرار بده. تازه من هيچ كدوم از بخش هايي كه جبرئيل رو يك آدم بي شعور و بدون ذره اي فكر كه گير پيغمبر افتاده و جوابي براي سوال هاش نداره رو نياوردم! يا اينكه جبرئيل در مورد اندام فلان بازيگر زن داره صحبت مي كنه و …
حالا شما بگيد. خدا وكيلي، حق دارم بهش بگم احمق يا نه؟
فرار مغزها
فوریه 3, 2009عادل فردوسي پور……شيره
ژانویه 20, 2009فكر كنم از هر كسي كه يك كمي راجع به فوتبال مي دونه بپرسيد، اذعان داره كه علي كفاشيان بي لياقت ترين رئيس فدراسيون تاريخ ايرانه. رئيس فدراسيوني كه نمي تونه حداقل بازي هاي تداركاتي رو براي تيم ملي درست كنه، تيم ملي رو چند ماه بدون مربي نگه مي داره و … (عملكردش به عنوان رئيس كميته ملي المپيك هم كه توي المپيك پكن ديديم!!) اما اصلا مهم نيست! فرض كنيم بهترين مدير ورزشي دنياست. آيا در كار بهترين مديران ورزشي دنيا هيچ اشكالي نيست؟
خوبه كه عادت كنيم يه مقدار انتقاد هم بشنويم و همه ي انتقادات رو به پاي دشمني نذاريم. اين انتظار بيجاي خيلي از ايراني هاست كه انتظار دارند كه توي همه ي برنامه ها ازشون تعريف و تمجيد بشه (اونم از كي!!!) كه دوست عزيزمون، برگشته گفته كه چرا همش مشكلات رو مي گيد. يكي نيست بگه الان كه تلويزيون كاملا با دولت هماهنگ عمل مي كنه و كلي ازش تعريف مي كنه، حداقل اين يه برنامه انتقادي رو تحمل كنيد ديگه!! دوست عزيز، سخنگوي محترم سازمان تربيت بدني، جناب آقاي آخوندي نه چندان محترم !! اگر بنا باشه كه همش بشينيم و از شما تعريف كنيم كه وضعمون تا ابد همين باقي مي مونه
به هر حال، به عنوان آدمي كه كاملا طرفدار آزادي بيانم، اعلام مي كنم كه حاضرم 100 تا پيامك واسه حمايت از عادل به هر كس كه لازم باشه بفرستم! اگه لازم باشه، حاضرم برم دم در سازمان تربيت بدني تحصن هم بكنم!! نه به خاطر فوتبال و نه به خاطر شخص عادل فردوسي پور، بلكه به خاطر آزادي بيان